راهشناس. [ ش ِ ] ( نف مرکب ) بلد. شناسنده راه. آشنا به راه. که راه را بشناسد. که راه را بلد باشد. || شناسنده حق. شناسای حقیقت. که آشنا به دین باشد. که حق و حقیقت رابشناسد. که به حقیقت معرفت داشته باشد : عارف اندیشه بود و راهشناس پارساییش را نبود قیاس.نظامی.
فرهنگ عمید
کسی که راه را بلد باشد و دیگران را راهنمایی کند، شناسندۀ راه، راه دان.