بندیوان

لغت نامه دهخدا

بندیوان. [ ب َ ] ( اِ مرکب ) در اصل بندی بان بود بمعنی کسی که نگهبان قیدیان باشد و عوام در لفظ و معنی غلط کرده اند که بجای باء موحده واو میخوانند و بجای بندی که بمعنی اسیر است بندیوان را به معنی قیدی و اسیر گویند. ( آنندراج ) ( غیاث ). زندان بان و نگهبان بندیان. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). سجّان. حدّاد. زندانبان. دوستاق بان.

فرهنگ معین

(بَ دِ ) (اِمر. )= بندی بان : زندان بان .

فرهنگ عمید

= بندی بان

فرهنگ فارسی

( اسم ) زندانبان نگاهبان بندیان .

ویکی واژه

بندی بان: زندان بان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال پی ام سی فال پی ام سی فال تک نیت فال تک نیت فال فنجان فال فنجان