بزده

لغت نامه دهخدا

( بزدة ) بزدة. [ ب َ دَ ] ( اِخ ) شهرکی است [ به ماوراءالنهر ] کم مردم و بسیارکشت وبرزو ایشان را یکی خشک رود است که اندر وی بعضی از سال آب رود و بیشتر آبشان از چاهها و دولابهاست. ( حدود العالم ). آنرا بزدوة و منسوب بدان را بزدی و بزدوی گویند. قلعه مستحکمی است در شش فرسخی نسف. و جمعی از فقهاء بزرگ حنفی بدانجا منسوبند. ( از معجم البلدان ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال پی ام سی فال پی ام سی فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تماس فال تماس