لغت نامه دهخدا
بزدوی. [ ب َ دَ وی ی ] ( اِخ ) علی بن محمدبن حسین بن عبدالکریم بن موسی بزدوی ، مکنی به ابوالحسن. فقیه قرن پنجم هجری به ماوراءالنهر. رجوع به علی بزدوی شود.
بزدوی. [ ب َ دَ وی ی ] ( اِخ ) محمدبن محمدبن حسین بن عبدالکریم بن موسی ، مکنی به ابوالسیر و ملقب به صدرالاسلام برادر فخرالاسلام بزدوی. یکی از فقهای بزرگ و فحول مناظرین و از رؤسای حنفیه بوده است. وی بسال 421 هَ. ق. متولد شد و در سال 493 درگذشت. نجم الدین ابوحفص عمربن محمد نسفی و محمدبن ابی بکر مسیحی صابونی و محمدبن طاهر سمرقندی لبادی و ابواسحاق محمدبن منصور معروف به حاکم نوقدی و ابوالمعالی محمدبن نصر مدنی ، از شاگردان صدرالاسلام بودند. او راست : شرح جامع صغیر و جامع کبیر. ( از حواشی فیه مافیه ص 335 ). و رجوع به انساب سمعانی ذیل بزدوی و الجواهر المضیئة فی طبقات الحنفیه و الفوائد البهیه شود.
بزدوی. [ ب َ دَ وی ی ] ( اِخ )یوسف بن محمدبن آدم بن عیسی بن بزدة قصار، که بزدوی نسبت به جد اعلای وی می باشد. رجوع به لباب الانساب شود.