بحره

لغت نامه دهخدا

( بحرة ) بحرة. [ ب َ رَ ] ( ع اِ ) از توابع صحرة: لقیه صحرة بحرة؛ ملاقات کرد او را بی پرده و حجاب. ( منتهی الارب ).
بحرة. [ ب َ رَ ] ( ع اِ ) شهر. زمین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || زمین پست. ( منتهی الارب ). || مرغزار بزرگ. ( منتهی الارب ). || استادنگاه آب. ( منتهی الارب ). || هر ده که در آن نهر جاری و آب صاف و گوارا باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ، بَحر و بِحار. || ( اِخ ) نام مدینه منوره. مدینةالرسول. || نام پدر صفیه تابعیه. ( منتهی الارب ). || نام جد یمین بن معاویه شاعر که پدرش معاویه نام داشت. ( از منتهی الارب ) || موضعی است در بحرین. ( منتهی الارب ). دهی است در بحرین. || دهی است به طائف. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

شهر زمین .

دانشنامه عمومی

بحره (مکه). بحره ( به عربی: بحرة ) یک منطقهٔ مسکونی در عربستان سعودی است که در استان مکه واقع شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال تاروت فال تاروت فال فرشتگان فال فرشتگان فال عشقی فال عشقی