بستی

لغت نامه دهخدا

بستی. [ ب ُ ] ( ص نسبی ) منسوبست به بست که شهریست از شهرهای کابل در بین هرات و غزنه وشهری بزرگ پر از اشجار و آبها است و جمعی از ائمه حدیث از این شهر برخاسته اند. ( از سمعانی ). و رجوع به لباب الانساب شود. اهل بست. از مردم بست :
ستی پس پشت ، پشت بستی بستست
پیش پشتی ستی بسی بنشستست.عنصری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 327 ).چه خانه ست این کزو گشت این گشن لشکر
یکی هند و یکی سکزی یکی بستی.ناصرخسرو.
بستی. [ ب ُ ] ( ص نسبی ) باغبان و منسوب به باغ. ( آنندراج ). مخفف بستانی.
بستی. [ ب ُ ] ( اِخ ) ابوبکر عبداﷲبن محمد بستی ملقب به کامل. وی از فاضل ترین قضات نیشابور و از جوانی بدان سمت منصوب بود و قضای نسا را نیز به عهده داشت و اشعار بسیار دارد. ( از یتیمةالدهر ثعالبی ج 4 ص 303 و 304 ).
بستی. [ ب ُ ] ( اِخ ) ابوحاتم محمدبن حبان بن احمدبن حبان تمیمی بستی ، وی پیشوای عصر خویش بود.او را تصانیف ابتکاری بود. و به شهرهای مابین چاچ واسکندریه سفر کرد و نزد ابوبکربن خزیمه در نیشابور فقه آموخت و در سمرقند و جز آن کار قضا را به عهده داشت و در شوال 354 هَ. ق. در بست درگذشت. ( از لباب الانساب ). و رجوع به اعلام زرکلی ج 1 و معجم البلدان : بست ، و مرآت البلدان : بست ، و ریحانةالادب و طبقات السبکی و طبقات المفسرین سیوطی چ افست کتابفروشی اسدی شود.
بستی. [ ب ُ ] ( اِخ ) ابوالفتح علی بن محمد بستی که شاعر و کاتبی بی نظیر و در صنعت تجنیس او را یدی طولا بوده و ابوعمران موسی بن محمدبن عمران طولقی در مدح ابوالفتح بستی گفته :
اذا قیل ای الارض فی الناس زینة
اجبنا و قلنا ابهج الارض بستها
فلو اننی ادرکت یوماً عمیدها
لزمت یدا لبستی دهراً و بستها.
مؤلف گوید: ابن خلکان در وفیات الاعیان شرحی از نظم و نثر ابوالفتح بستی توصیف و بعضی از آن را ایراد کرده و گوید در اول دیوان نسبت او را اینطور نوشته دیدم : «انه ابوالفتح علی بن محمدبن الحسین بن یوسف بن محمدبن عبدالعزیز الکاتب الشاعر». و از مشاهیر ابیات بستی است :
اذا حسست فی لفظی فتورا
وحفظی والبلاغة والبیان
فلا ترتب بفهمی ان رقصی
علی مقدار ایقاع الزمان.( از مرآت البلدان ج 1: بست ).و رجوع به لباب الالباب و معجم البلدان و الذریعه ج 9 و ریحانة الادب و معجم المطبوعات و یتیمةالدهر ثعالبی ج 4 ص 204 و تاریخ گزیده و تتمه صوان الحکمه و اعلام زرکلی و ابوالفتح بستی شود.

فرهنگ عمید

بستن نشین.
۱. از مردم بُست.
۲. مربوط به بُست.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به بست اهل بست از مردم بست .
آنکه به بست نشسته است شاه بستی ها را از حرم معصومه بیرون کشید متحصن .

دانشنامه عمومی

بستی (گروه موسیقی). بستی ( به انگلیسی: Bestie ) ( به کره ای:베스티 ) گروه موسیقی کره ای است که در سال ۲۰۱۳ زیر نظر YNB Entertainment تشکیل شد

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بستی (ابهام زدایی). بستی ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • اسماعیل بن احمد بستی، مؤلف زیدی و معتزلی مذهب اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم• علی بن محمد بستی، از شاعران و منشیان معروف قرن چهارم• علی بن محمد لحیانی بستی، از مشایخ صوفیه خراسان در قرن پنجم• حمد بن محمد بستی خطابی، خطّابی، ابوسلیمان حَمْدبن محمدبن ابراهیم بن خَطّاب بُستْی، محدّث ، فقیه و لغت شناس قرن چهارم
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم