ادبیات ابن سینا

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] درباره گرایش عرفانی ابن سینا در مقاله فلسفه ابن سینا سخن گفته شده ، ولی از آن جا که برخی از نوشته های او در ادبیات صوفیانه دوره های بعد و در شیوه بیان مطالب عرفانی به زبان رمز و کنایه و در قالب تمثیل تأثیر آشکار داشته است ، اشاره ای کوتاه به آثار و افکار شیخ از این جهت شاید بی مناسبت نباشد.
درباره توجه ابن سینا به عرفان و راه و روش صوفیانه و ارتباط او با این مسلک از دیرباز در میان صوفیه اختلاف نظر بوده است . برخی از بزرگان عرفا او را نمونه کامل عقل گرایی به شمار آورده و اعتقاد او را به کفایت و اعتبار براهین عقلی در شناخت حقایق هستی مورد طعن و ملامت قرار داده اند، ولی از سوی دیگر شواهدی در دست است حاکی از اینکه برخی از اهل سلوک و معرفت از همان روزگار به دیده ارادت و قبول در احوال او می نگریسته اند و او خود نیز نسبت به این طایفه اعتقاد و توجه خاص داشته است .در کتاب منتخب نورالعلوم از رفتن بوعلی سینا به دیدار خرقانی سخن رفته است . همچنین شرحی از ملاقات و گفت و گوی ابن سینا با ابوسعید ابوالخیر در اسرار التوحید و در کتاب حالات و سخنان ابوسعید آمده است . در مکاتباتی که میان این دو بوده و اکنون در دست است، به روشنی دیده می شود که یکدیگر را اعزاز و تکریم بسزا می کرده اند. ابن سینا در مقدمه جواب به یکی از پرسشهای ابوسعید گوید که پرسش کسی چون ابوسعید از او چنان است که مردی بینا از نابینا طلب بینش کند، یا مردی شنوا از ناشنوایی ناآگاه خبر خواهد و ابوسعید نیز در طرح و عرض سؤال ، شیخ الرئیس را با عباراتی حاکی از نهایت تکریم خطاب می کند. در آغاز رساله «سرالقدر» آمده است که ابن سینا این رساله را در جواب کسی که معنای این قول صوفیه را که گفته اند: «من عرف سرالقدر فقد الحد» از او پرسیده ، نوشته است . اینکه عارفی بزرگ چون ابوسعید ابوالخیر حتی در مسائل مربوط به عرفان و تصوف از بوعلی سینا جواب می خواهد و کسان دیگری درباره معضلات این علم به او رجوع می کنند، حکایت از آن دارد که در آن روزگار او را در این باب صاحب نظر و راه شناس می دانسته اند. عین القضاة همدانی در چند مورد سخنان شیخ الرئیس را نقل و برای بیان مطالب خود به آنها استناد و استشهاد می کند. اشاره او به تعبیر عرفانی شیخ از مسأله « نکیر و منکر » و نقل قول شیخ درباره « کفر حقیقی و اسلام مجازی » که در جواب تقاضای ابوسعید ابوالخیر گفته و توجیه عین القضاة از قول شیخ در باب قدیم بودن عناصر اربعه همگی از این لحاظ شایسته توجه است . اختلاف نظر درباره ابن سینا گاهی حتی در یک شخص یا در یک مکتب فکری نیز مشاهده می شود. مولوی در مثنوی یک بار به خردگرایی او طعنه می زند، ولی در جای دیگر (در داستان عاشق شدن پادشاه بر کنیزک ) بی آنکه نامی از او ببرد، او را « مهمان غیب »، « طبیب الهی » و « امین و صادق » می خواند. این امر در آثار جامی نیز مشاهده می شود. ابن سبعین ، عارف اندلسی ، در کتاب بدالعارف شیخ را مورد طعن و انکار قرار داده است، ولی شاگرد و خلیفه او ابوالحسن شُشتری در قصیده ای که در شرح سلسله طریقه خود ساخته ، شیخ را در سلسله اسناد طریقه سبعینیه می آورد و نام او را در ردیف اسامی کسانی چون هرمس ، سقراط ، افلاطون ،...، حلاج و ابن مسره قرار می دهد.
اختلاف نظر درباره آثار عرفانی ابن سینا
در میان شرق شناسانی که به تحقیق در تاریخ تصوف و عرفان اسلامی پرداخته اند، نیز درباره آثار عرفانی ابن سینا و چگونگی توجه او به این موضوع توافق نظر نیست . مرن در اواخر سده گذشته مجموعه ای از رسائل ابن سینا مشتمل بر رسالة العشق ، رسالة الطیر، حی بن یقظان و... را طبع و به فرانسه ترجمه کرده و عنوان آن را «رسائل عرفانی ابوعلی ... ابن سینا» قرار داده است . پس از او نیز کسانی چون لویی ماسینیون ، لویی گارده و از همه بیشتر هانری کربن در تحقیقات خود درباره شیخ الرئیس کلاً به اینگونه آثار او نظر داشته و هر یک از آنان بر تمایلات عرفانی و باطنی او به نوعی توجه و تأکید داشته اند. از سوی دیگر خانم گواشن ، چنانکه قبلاً اشاره شده است ، در نوشته های «عرفانی » شیخ هیچ گونه مضمون و معنایی بیرون از آنچه در آثار صرفاً فلسفی او به نظر می رسد، نمی بیند و در ترجمه خود از رساله حی بن یقظان به زبان فرانسوی کوشیده است که کلیه مضامین و مندرجات آن را به گفته خودش «عبارت به عبارت » با مطالبی که شیخ در آثار فلسفی خود آورده است ، مقابله و تطبیق کند و به شرح و تفسیر متن رساله بر این اساس بپردازد. شک نیست که شیخ الرئیس را صوفی به معنایی که معمولاً از این لفظ به خاطر می رسد، نمی توان به شمار آورد و روش و رفتار او در زندگی به هیچ روی صوفیانه نبوده است ، ولی در عین حال روشن است که افکار و دیدگاههای او در اواخر عمر به شدت برخلاف مکتب مشایی یونانی متحول شده است و گرایش او در این دوران به آراء عرفانی و حکمت ذوقی قابل انکار نیست . استناد شیخ در برخی از رسایل و مکتوبات به اخبار و اقوالی که معمولاً در کتب صوفیه نقل می شود و آوردن لغات و تعبیرات خاص این طبقه در نوشته های خود، خصوصاً در نمطهای آخر اشارات ، نشان می دهد که وی به آثار عرفانی توجه خاص داشته است . سخنی که وی خطاب به ابوسعید ابوالخیر و در جواب تقاضای ارشاد و هدایت او گفته و در ضمن آن به توضیح عبارت «الدخول فی الکفر الحقیقی و الخروج عن الاسلام المجازی » پرداخته است. در حقیقت ناظر به این گفتار حسین منصور حلاج است که به مرید خود جندب بن زادان نوشته است : «... السلام علیک یا ولدی سترالله عنک ظاهر الشریعه و کشف لک حقیقه الکفر. فان ّ ظاهر الشریعه کفر خفی ّ و حقیقه الکفر معرفه جلیه».
تأثیر افکار طبقات مختلف جامعه
روزگار او مقارن با دورانی بود که افکار صوفیانه و طریقه فقر و تجرد در سراسر جهان اسلامی رواج تمام گرفته و به صورت حرکت فکری و فرهنگی دامنه داری ، طبقات مختلف جامعه را در بر گرفته بود و طبعاً کسی چون او نمی توانست از تأثیرات این جریان کلی و فراگیر برکنار و نسبت بدان بی توجه بماند. اساس فلسفه شیخ ، «مشائی » است ، ولی نباید فراموش کرد که حکمت مشاء در میان مسلمانان آمیزه ای است از فلسفه ارسطویی و نظریات شارحان و مفسران ارسطو در دوره های بعد که خود متأثر از نحله های فکری دیگر چون افلاطونی ، فیثاغورسی و نوافلاطونی بوده اند و در این میان افکار و آثار نوافلاطونی ، خصوصاً اثولوجیای معروف - که ترجمه گزیده هایی است از بخشهایی از تاسوعات افلوطین و به غلط ارسطو منسوب شده - سهم بزرگی داشته است . فلسفه نوافلاطونی با تمامی خصوصیات و عناصر عرفانی آن (چون نظریه صدور و فیضان ؛ موضوع هبوط و نزول روح از عالم روحانی به جهان جسمانی و گرفتاری آن در کیفیات و لوازم این جهان ؛ بازگشت به موطن اصلی و اتصال به مبدأ از راه مجاهدت و ریاضت پس از تزکیه ، تنویر ، اشراق و...) شدیداً در آراء ابن سینا تأثیر داشته و وی خود بر بخشهایی از اثولوجیا شرح نوشته است .نظریه «صدور» یا «فیضان ِ» وجود از واحد مطلق که اساس فلسفه نوافلاطونی است و نظریات شیخ الرئیس در باب تکوین عالم بر آن قرار دارد، با تصوّر و نگرشی از نوع توحید وجودی همراه است و از این روست که این فلسفه از آغاز با عرفان مسیحی - خصوصاً با جنبه وحدت وجودی آن - ارتباط نزدیک داشته است و از مبادی و مبانی عمده آن به شمار می رود. علاوه بر این ، نظریه کلی ابن سینا درباره سیر استکمالی نفس از مرحله عقل بسیط هیولانی به درجه عقل بالملکه و عقل بالفعل و وصول به درجه عقل بالمستفاد و اتصال به عقل فعّال در حقیقت از سخنی که عرفا در بیان سیر صعودی روح و رسیدن به مقام قرب و شهود گفته اند، چندان دور نیست ، به جز اینکه عبارات و اصطلاحات دیگری در آن به کار رفته که خاص شیخ است .
نظر شیخ میان عقل و علم و عرفان
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم