جلا دادن

لغت نامه دهخدا

جلا دادن. [ ج َ دَ ] ( مص مرکب ) پاک کردن. پاکیزه کردن. پرداخت کردن. صیقل دادن. براق کردن : جلا دادن ظروف فلزی ؛ پاک و روشن ساختن آن. || تبعید کردن. نفی بلد کردن. اخراج بلد کردن. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

پاک کردن پاکیزه کردن پرداخت کردن صیقل دادن براق کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم