تینه

لغت نامه دهخدا

( تینة ) تینة. [ ن َ ] ( ع اِ ) یکی تین. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). واحد تین ؛ یعنی یکدانه انجیر. ( ناظم الاطباء ). یک انجیر تازه و تر. ( آنندراج ). || دبر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). دُبُر. انجیره. کون. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
تینه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) آب دهن را گویند. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). آب دهن و تف. || تار عنکبوت. ( ناظم الاطباء ).
تینه. [ ن ِ ] ( اِخ ) اسروشنه. و آن نام شهری است به ماوراءالنهر.( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به اسروشنه شود.
تینه. [ ن ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان دلارستاق است که در بخش لاریجان شهرستان آمل واقع است و 150 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

فرهنگ عمید

۱. آب دهان.
۲. (زیست شناسی ) = تنیده

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان دلارستاق است که در بخش لاریجان شهرستان آمل واقع است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال تک نیت فال تک نیت فال میلادی فال میلادی فال تاروت فال تاروت