بلاء. [ ب َ ] ( ع مص ) آزمودن چیزی را و دریافتن حقیقت آنرا و کشف آن نمودن. ( از منتهی الارب ). آزمودن. ( المصادر زوزنی ) ( دهار ) ( از اقرب الموارد ). اختیار خیر یا شر. ( تاج المصادر بیهقی ). آزمودن به مشقت یا به نعمت. ( ترجمان القرآن جرجانی ). آزمایش کردن ، خواه به ایذا رسانیدن خواه به نعمت دادن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). بَلْو. و رجوع به بلو شود. || مکروه رسانیدن. ( المصادر زوزنی ) ( دهار ) ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). || نعمت دادن. ( المصادر زوزنی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || کهنه گردیدن جامه ، و ثوب ٌ بال نعت است از آن. ( از منتهی الارب ). پوسیدن و کهنه شدن.( المصادر زوزنی ) ( از دهار ) ( از اقرب الموارد ). بِلی ̍ یا بلی ً. و رجوع به بلی شود. || «بلیة» گردانیده شدن ناقه ، و فعل آن مجهول بکار رود. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به بلیة شود. بلاء. [ ب َ ] ( ع اِ ) بلا. آزمایش ، به نعمت باشد یا به محنت و سختی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). آزمایش. ( مهذب الاسماء ). آزمایش به نعمت و به شدت. ( دهار ). و از آن جمله است «أعوذ باﷲ من جهد البلاء الا بلاء فیه علاء عند اﷲ». ( از اقرب الموارد ). امتحان خواه به منحت و سراء و خواه به محنت و ضراء، قال عمر ( رض ): بلینا بالضراء فصبرنا ولینا بالسراء فلم نصبر. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). و رجوع به بلا شود: و فی ذلکم بلاء من ربکم عظیم. ( قرآن 49/2 و 141/7 و 6/14 )؛ و در آن بلایی بود از پروردگار بزرگتان. و آتیناهم من الاَّیات ما فیه بلاءمبین. ( قرآن 33/44 )؛ و بر آنها آیاتی از نعمتهای آشکار یا از محنتها فرود آوردیم. ( از ذیل اقرب الموارداز قاموس ). ًان هذا لهو البلاء المبین. ( قرآن 106/37 )؛ همانا این آزمایشی است آشکار. و لیبلی المؤمنین منه بلاء حسنا. ( قرآن 17/8 )؛ تا نعمت دهد مؤمنان رااز خود بلایی نیکو. || در اصطلاح عرفا، مراد امتحان دوستان است به انواع بلاها که هر چند بلا بر بنده قوت پیدا کند قربت زیادت شود. و بلاء لباس اولیااست و غذای انبیا. حضرت رسول فرمودند: أشد البلاء بالانبیاء ثم الاولیاء ثم الأمثل فالأمثل ، نحن معاشر الانبیاء أشد الناس بلاء. صاحب لمع گوید: بلاء عبارتست از ظهور امتحان حق نسبت به بنده خود بواسطه ابتلا کردن آن را به ابتلأات از تعذیب و رنج و مشقت. ( از فرهنگ مصطلحات عرفا ). || سختی و اندوه که لاغرکننده جسم و شاق است بر آن. ( از منتهی الارب ). غم و اندوه که جسم را فرسوده کند. ( از اقرب الموارد ): نزلت بلاء علی الکفار. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی بَلَاءٌ: آزمایش و امتحان - شناسایی و کشف نهانیها معنی تَبْلُواْ: مبتلا می شود-مورد امتحان قرار می گیرد (از کلمه بلاء به معنای آزمایش و نیز شناسایی و کشف نهانیها است) معنی تُبْلَوُنَّ: حتماً آزمایش می شوید (از کلمه بلاء به معنای آزمایش و نیز شناسایی و کشف نهانیها است) معنی تُبْلَی: فاش می شود -آشکار می گردد (از کلمه بلاء به معنای آزمایش و نیز شناسایی و کشف نهانیها است) معنی یُبْلِیَ: تا بیازماید (از کلمه بلاء به معنای آزمایش و نیز شناسایی و کشف نهانیها است) معنی ضَّرَّاءِ: هر چیزی که مایه بد حالی انسان شود - بلاء و مضرتی که از حال پریشان صاحبش خبر دهد - شدائد معنی یُصِیبُ: اصابت می کند - می رسد(کلمه مصیبت به معنای واقعه و حادثهای است که به انسان یا هر چیز اصابت کند ، و اسم فاعل از مصدر اصابت است ، و از اصابه تیر به هدف منشا گرفته ،هم شامل اصابه حوادث خیر میشود و هم اصابه حوادث شر ، و لی استعمال آن در شر غلبه دارد ، در ... معنی یُصِیبَکُم: که به شما اصابت کند - که به شما برسد(کلمه مصیبت به معنای واقعه و حادثهای است که به انسان یا هر چیز اصابت کند ، و اسم فاعل از مصدر اصابت است ، و از اصابه تیر به هدف منشا گرفته ،هم شامل اصابه حوادث خیر میشود و هم اصابه حوادث شر ، و لی استعمال آن در شر ... معنی مُّصِیبَةٍ: واقعه و حادثهای که به انسان یا هر چیز اصابت کند (کلمه مصیبت به معنای واقعه و حادثهای است که به انسان یا هر چیز اصابت کند ، و اسم فاعل از مصدر اصابت است ، و از اصابه تیر به هدف منشا گرفته ،هم شامل اصابه حوادث خیر میشود و هم اصابه حوادث شر ، و لی استعم... معنی یُصِیبَکُمُ: که به شما اصابت کند - که به شما برسد(کلمه مصیبت به معنای واقعه و حادثهای است که به انسان یا هر چیز اصابت کند ، و اسم فاعل از مصدر اصابت است ، و از اصابه تیر به هدف منشا گرفته ،هم شامل اصابه حوادث خیر میشود و هم اصابه حوادث شر ، و لی استعمال آن در شر ... معنی یُصِیبَنَا: که به ما اصابت کند - که به ما برسد(کلمه مصیبت به معنای واقعه و حادثهای است که به انسان یا هر چیز اصابت کند ، و اسم فاعل از مصدر اصابت است ، و از اصابه تیر به هدف منشا گرفته ،هم شامل اصابه حوادث خیر میشود و هم اصابه حوادث شر ، و لی استعمال آن در شر غل... معنی یُصِیبَهُم: که به آنان اصابت کند - که به آنان برسد(کلمه مصیبت به معنای واقعه و حادثهای است که به انسان یا هر چیز اصابت کند ، و اسم فاعل از مصدر اصابت است ، و از اصابه تیر به هدف منشا گرفته ،هم شامل اصابه حوادث خیر میشود و هم اصابه حوادث شر ، و لی استعمال آن در ش... ریشه کلمه: بلو (۳۸ بار) «بلاء» در اصل به معنای کهنگی و فرسودگی است، سپس به آزمایش کردن «بلاء» گفته شده; زیرا هر چیزی بر اثر آزمایش های متعدد حالت کهنگی به خود می گیرد. به غم و اندوه نیز «بلاء» می گویند; چرا که جسم و روح انسان را فرسوده می کند. تکالیف و مسئولیت ها نیز «بلاء» نام دارد; چرا که آنها نیز بر جسم و جان انسان سنگینی دارند. و از آنجا که آزمایش، گاهی با نعمت است و گاهی با مصیبت، این واژه به معنای نعمت و گاه به معنای مصیبت آمده است; آنگاه که به وسیله نعمت هاست آن را «بلاء حسن» می گویند; و گاهی که به وسیله مصیبت ها و مجازات هاست به آن «بلاء سَیِّء» گفته می شود.