ده دادن. [ دَه ْ دَ ] ( مص مرکب ) ده انگشت گشاده به سوی کسی فرود آوردن به معنی خاک بر سرت باد. دو پنجه باز به سوی کسی فرود آوردن به معنی «خاک بر سر تو!». ( یادداشت مؤلف ). طعن و سرزنش کردن بر کسی به اینکه ده انگشت را مقابل صورت وی حرکت دهند. ( ناظم الاطباء ).حالتی است که غالباً نسوان در هنگام انزجار طبع و نفرت و تمسخر، ده انگشت خود را بسوی کسی گشاده به روی او حرکت دهند و این علامت طعنه و بیزاری و نفرین کردن بر آن کس است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) : ساعتی بر وی نظر کرد از عناد وانگهان با هر دو دستش ده بداد.مولوی.مرکبی را کآخرش تو ده دهی که به شهری مانی و ویران دهی ده دهش اکنون که چون شهرت نمود تا نباید رخت در ویران گشود. ده دهش اکنون که صد بستانت هست تا نمانی عاجز و ویران پرست... همچنین قلاب و خونی ولوند وقت تلخی عیش را ده می دهند.مولوی.|| مخالفت کردن و برخلاف گفتن و مکروه داشتن و کراهت داشتن و تنفر داشتن. ( ناظم الاطباء ). کنایه است از واگشتن و ترک کردن و عیب گرفتن. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
ده انگشت گشاده به سوی کسی فرود آوردن به معنی خاک بر سرت باد .