درشت گو

لغت نامه دهخدا

درشت گو. [ دُ رُ ] ( نف مرکب ) درشت گوی. درشت گوینده. خشن. که سخن نه بملایمت گوید. گستاخ. و رجوع به درشت گوی شود.

فرهنگ عمید

ناسزاگو.

فرهنگ فارسی

درشت گوی درشت گوینده خشن که سخن نه بملایمت گوید گستاخ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال فنجان فال فنجان فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تاروت فال تاروت