قوط

لغت نامه دهخدا

قوط. [ ق َ ] ( ع اِ ) رمه گوسفندان یا صد گوسفند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). ج ، اقواط. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
قوط. ( اِخ )دهی است به بلخ. ( منتهی الارب ) ( از معجم البلدان ).
قوط. [ ق ُ] ( اِخ ) قومی از مردم اندلس. هرشیوش گوید: این قوم از فرزندان ماغوغ بن یافث بن نوح هستند و گویند از نسل قوطبن حام بن نوح میباشند. ( صبح الاعشی ج 1 ص 369 ).

فرهنگ فارسی

قومی از مردم اندلس
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال قهوه فال قهوه فال احساس فال احساس فال اوراکل فال اوراکل