غثاء

لغت نامه دهخدا

غثاء. [ غ ُ ] ( ع اِ ) غُثّاء. آب آورد. کفک. || تباه و پوسیده از برگ درخت به کفک سیل آلوده و خراب شده. ج ، اَغثاء. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). در تاج العروس غثاء را چنین شرح داده : «القمش و الزبد ( و القذر ) و الهالک و البالی ( او الهالک البالی ) من ورق الشجر المخالط السیل اذا جری ». کف. زبد. غُثّاء. ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ). رودآورد؛ یعنی خاشاک سر آب. ( دهار ). خاشه. خاشه بر سر آب : و شاه برفراز او چون بچه عنقا در قلال جبال ، و چون غثا در افواج امواج دریا متحیر و متفکر. ( سندبادنامه ص 58 ).
غثاء. [ غ ُث ْ ثا ] ( ع اِ ) به معانی غُثاء است.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به غُثاء شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی غُثَاءً: خار و خاشاکی که سیل به کنار بیابان میریزد ( منظور از آن در آیه ی شریفه"فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَیٰ " گیاه خشکیده است )
ریشه کلمه:
غثو (۲ بار)
«غثاء» در اصل به معنای گیاهان خشکیده ای است که به صورت بسیار در هم ریخته بر روی سیلاب قرار دارد، همچنین به کف هایی که روی دیگ در حال جوشیدن پیدا می شود نیز، غثاء می گویند.
تشبیه اجساد بی جان آنها به «غثاء»، اشاره به نهایت ضعف، ناتوانی، در هم شکستگی و بی ارزش بودن آنها است; چرا که خاشاک روی سیلاب، از هر چیز بی ارزش تر و سبک تر است، نه از خود اراده ای دارد و نه بعد از گذشتن و فرونشستن سیلاب، اثری از آن باقی می ماند.
و این تعبیر به عنوان کنایه از هر چیزی که ضایع می شود و بیهوده از دست می رود، استعمال می شود; و در سوره «أعلی» به معنای گیاهان خشکیده و درهم ریخته است.
«غُثاءُ السَّیْلِ وَ غُثاءُ الْقَدْرِ» عبارت است از خاشاک سیل و کف دیگ که به اطراف آن ریخته و از بین می‏رود. چیزهای ضایع و غیرقابل اعتنا را با غثاء مثل می‏زنند. . آنها را فریاد به حق گرفت و خاشاکشان کردیم . خدائی که چراگاه را رویاند و آن را خاشاک و تیره و کرد. این لفظ دوبار بیشتر در قرآن نیامده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم