روی شناس

لغت نامه دهخدا

روی شناس. [ ش ِ ] ( ن مف مرکب ) مشهور و معروف و محترم. ( ناظم الاطباء ). روشناس. معروف و مشهور. ( شرفنامه منیری ). رجوع به روشناس شود. || آشنا. ( ناظم الاطباء ) ( از شرفنامه منیری ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - مشهور معروف . ۲ - ستاره کوکب جمع روشناسان .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم