دست خورده

لغت نامه دهخدا

دست خورده. [ دَ خوَرْ/ خُوْ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) کالای مستعمل. تباه شده.( آنندراج ). فرسوده. لمس شده. دست فرسوده :
ترا ز سیلی استاد رخ فسرده شود
متاع از نظر افتد چو دست خورده شود.اشرف ( از آنندراج ).مده بدست طبیبان عنان نبض حیات
متاع عافیت خویش دست خورده مکن.تأثیر ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کالای مستعمل تباه شد فرسوده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال فرشتگان فال فرشتگان فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال رابطه فال رابطه