لغت نامه دهخدا
داش بلاغ. [ ب ُ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان ابهررود شهرستان زنجان واقع در 64هزارگزی شمال باختر ابهر و 6 هزای گزی راه مالرو عمومی ، آب آن از چشمه ،و محصول آنجا غلات و لبنیات و انگور و قلمستان ، شغل اهالی آنجا زراعت و قالیچه و گلیم و جاجیم بافی و راه آنجا مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
داش بلاغ. [ ب ُ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان. واقع در 52هزارگزی جنوب قیدار و3هزارگزی راه مالرو عمومی ، کوهستانی ، سردسیر، دارای 228 تن سکنه است. آب آن از چشمه ، محصول آنجا غلات ، شغل اهالی آن زراعت و قالیچه و گلیم و جاجیم بافی ، راه آنجا مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
داش بلاغ. [ ب ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان چهاردولی بخش قروه شهرستان سنندج. واقع در 39هزارگزی جنوب خاوری قروه. سر راه شوسه همدان به قروه. کوهستانی. سردسیر و دارای 200 تن سکنه است. آب آن از چشمه ، محصول آنجا غلات ، مختصر میوه جات و شغل اهالی آن زراعت ، صنایع دستی مردم آنجا، قالیچه و گلیم و جاجیم بافی است و قهوه خانه ای کنار شوسه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
داش بلاغ. [ ب ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش حومه شهرستان مشهد، واقع در 90هزارگزی شمال باختری مشهد و 8هزارگزی باختر راه شوسه مشهد به قوچان دره. معتدل و دارای 248 تن سکنه است. آب آن از رودخانه و محصول آنجا غلات و چغندر و کنجد، شغل اهالی آن زراعت و مالداری و قالیچه بافی و راه آنجا مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
داش بلاغ. [ ب ُ ] ( اِخ ) نام محلی است کنار راه سنندج و مریوان میان قلعه شیخ و گردنه کاران در 61هزارگزی سنندج.
داش بلاغ. [ ب ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش تکاب شهرستان مراغه. واقع در 8هزارگزی باختر تکاب و 6 هزارگزی جنوب باختری ارابه رو تکاب به شاهین دژ. کوهستانی ، معتدل ، دارای 564 تن سکنه است. آب آن ازچشمه سارها. محصول آن غلات و حبوبات و کرچک ، شغل اهالی آن زراعت و گله داری و صنایع دستی مردم گلیم بافی و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).