لغت نامه دهخدا خراص. [ خ َرْ را ] ( ع ص ) دروغگو. ( ناظم الاطباء ) ( دهار ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). سخت دروغ زن. ( مهذب الاسماء ). کذاب. دروغزن. ج ، خَرّاصون. خَرّاصین. || دیدزن. تخمین زن.خراص. [ خ ُرْ را ] ( ع اِ ) ج ِ خارص. رجوع به خارص در این لغت نامه شود.خراص. [ خ ِ ] ( اِخ ) نام موضعی بوده است. ( از معجم البلدان ).