تیره بصر

لغت نامه دهخدا

تیره بصر. [ رَ / رِ ب َ ص َ ] ( ص مرکب ) کور. نابینا. تیره بین. تیره چشم :
در فراق تو از آن سوخته تر باد پدر
بی چراغ رخ تو تیره بصر باد پدر.خاقانی.رجوع به تیره بین وتیره و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

کور نابینا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال چای فال چای فال امروز فال امروز فال اوراکل فال اوراکل