لغت نامه دهخدا
آورده اند که عابد به شهر اندرآمد و بستانسرای خاص ملک را بدو بپرداختند، مقامی دلگشای روان آسای. ( گلستان ).
نگه داشت بر طاق بستان سرای
یکی نامور بلبل خوش سرای.سعدی ( بوستان ).در حریم سترش و بستان سرای عصمتش
جز بشرط راستی یک سروبن بالا نکرد.( ازسمطالعلی ).و یک در، از آن بر بستانسرای برادر خود عبداﷲ گشاد. ( تاریخ قم ص 37 ).