برزمهر. [ ب ُ م ِ ] ( اِخ ) یکی از سران سپاه بهرام گور. ( یادداشت مؤلف ). پهلوان ایرانی زمان بهرام گور. برزمهر. [ ب ُ م ِ ] ( اِخ ) نام مؤبد بهرام گور : یکی موبدی نام او برزمهر بر آن رفتن راه بگشاد چهر.فردوسی.ابا موبدموبدان برزمهر چه ایزدگشسب آن مه خوبچهر.فردوسی. برزمهر. [ ب ُم ِ ] ( اِخ ) نام دبیر انوشیروان. ( فرهنگ شاهنامه ). برزمهر. [ ب ُ م ِ ] ( اِخ ) نام دستور خسرو پرویز. ( فرهنگ شاهنامه ) : به هر کاردستور بد برزمهر دبیری جهاندیده و خوب چهر.فردوسی.
فرهنگ فارسی
نام دستور خسرو پرویز .
فرهنگ اسم ها
اسم: برزمهر (پسر) (فارسی) (تلفظ: borz mehr) (فارسی: برزمهر) (انگلیسی: borz mehr) معنی: خورشید باشکوه، مرکب از برز ( نیرومند، باشکوه ) + مهر ( خورشید )، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر قارن از سرداران بهرام گور پادشاه ساسانی