لغت نامه دهخدا برخش. [ ب َ رَ ] ( اِ ) پشت ستور باری. ( منتهی الارب ). پشت اسب. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) : روز هیجا از سر چابک سواری بردری از برخش و ران اسب خصم کیمخت و بغند.سوزنی.