لغت نامه دهخدا
دوستی دشمنان دینت زیان داشت
بام برین کژ شود ز کژی بنلاد.ناصرخسرو. || شکم دادن چنانکه دیواری. قسمتی از آن بجانبی انحراف پیدا کردن.
- کژ شدن زخم ؛ تخلف ضرب یا ضربت. ( یادداشت مؤلف ). از جای خود برفتن. بسبب موانعی اصابت نکردن :
که نه طعن ژوبینش رد کرد کس
که نه کژ شدش زخم و خطی خطا.غضایری. || انحراف. منحرف شدن. نادرست و ناراست شدن. دگرگون شدن :
بر هوا تأویل قرآن می کنی
پست و کژ شد از تو معنی سنی.مولوی.|| کاژ شدن. لوچ شدن. احول شدن. رجوع به کاژ شدن شود.