نشانی دادن

لغت نامه دهخدا

نشانی دادن. [ ن ِ دَ ] ( مص مرکب ) سراغ دادن. ( یادداشت مؤلف ). راه نمودن. دلالت کردن. آدرس دادن. علامت دادن :
نشانی دهیدم سوی کیقباد
کسی کز شما دارد او را بیاد.فردوسی.دادمت نشانی به سوی خانه حکمت
سرّ است نهان دارش از مرد سبکسار.ناصرخسرو ( دیوان چ دانشگاه ص 380 ).هرگاه که اندر بیماری هاءِ سینه نفث پخته بیکبار بسیار برآیدبر دو حال نیک نشانی دهد یکی ریختگی ماده دوم بر آنکه قوه قوی است. ( ذخیره خوارزمشاهی ) :
تیغ جانخواه تو عزرائیل را گوید به جنگ
کای اخی جائی نشانی ده مرا جان دگر.سوزنی.شکسته وار به درگاهت آمدم که طبیب
به مومیائی لطف توام نشانی داد.حافظ. || توصیف کردن. ( یادداشت مؤلف ). وصف. صفت. ( ترجمان قرآن ) :
روز شدن را نشان دهند به خورشید
باز مر او را به تو دهند نشانی.رودکی.نشانی از کف زر بار او دهد به خزان
چو برگ ریز شود بر زمین شجر ز هوا.سوزنی. || نشان دادن :
چنین شهریار و چنین شاهزاده
که دید و که داده ست هرگز نشانی.فرخی.نه چون او ملک خلق دیده به گیتی
نه چون او سخی خلق داده نشانی.فرخی.

فرهنگ فارسی

سراغ دادن . راه نمودن . دلالت کردن . آدرس دادن . علامت دادن . یا توصیف کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال فرشتگان فال فرشتگان فال احساس فال احساس فال کارت فال کارت