نخل بستن

لغت نامه دهخدا

نخل بستن. [ ن َ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) نخلبندی کردن. عمل نخلبند. رجوع به نخلبند شود :
بر سبزه ز سایه نخل بندد
بر قامت سرو و گل بخندد.نظامی.رطب را استخوان آن شب شکستند
که خرمای لبت را نخل بستند.نظامی.همه نخلبندان بخایند دست
ز حیرت که نخلی چنین ، کس نبست.سعدی.خزان ز سردی آهم چو بید میلرزد
اگرچه در نفسی نخل صد چمن بندم.صائب. || مایه نخل نر را به نخل ماده رسانیدن. ( حواشی وحید بر ص 116 شرفنامه نظامی ). || نخل محرم یا نخل عزا یا نخل تابوت را تزیین کردن وآراستن.
- نخل کسی را بستن ؛ نخل عزای کسی را بستن :
خار مژگان را به چشم کم مبین دیگر کلیم
چار موسم از گلش نخل شهیدان بسته ایم.کلیم ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

نخلبندی کردن عمل نخلبند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال اوراکل فال اوراکل فال حافظ فال حافظ فال قهوه فال قهوه