لغت نامه دهخدا
قطب آباد. [ ق ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش جویم شهرستان لار واقع در 1هزارگزی خاور جویم و 3هزارگزی باختر شوسه جهرم به لار. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیر مالاریایی است. سکنه آن 189 تن می باشد. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، پنبه ، ذرت و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان گلیم و قالی بافی است. راه فرعی دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
قطب آباد. [ ق ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان فین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس واقع در 108 هزارگزی شمال بندرعباس و 1000 گزی باختری باختر راه شوسه بندرعباس به کرمان. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیری است. سکنه آن 340 تن است. آب آن از قنات و محصول آن خرما، مرکبات و شغل اهالی زراعت است. مزرعه فاریابی جزء این ده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
قطب آباد. [ ق ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان رودآب بخش فهرج شهرستان بم واقع در 41000گزی باختری فهرج و کنار راه فرعی بم به کروک. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیری مالاریایی است. سکنه آن 100 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات ،خرما، حنا و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه فرعی دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
قطب آباد. [ ق ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان رودآب بخش فهرج شهرستان بم واقع در چهل هزارگزی باختر فهرج و کنار راه فرعی کروک به بم. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیری و مالاریایی است. سکنه آن 350 تن می باشد. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، خرما، حنا، و شغل اهالی زراعت است. راه فرعی دارد. بنای قدمگاه قدیمی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).