دو مغزه

لغت نامه دهخدا

دومغزه. [ دُ م َ زَ / زِ ] ( ص نسبی ) با دو مغز. دومغزی. که دارای دو مغز باشد. || کنایه از فربه و قوی. ( آنندراج ) :
دل زنده می کند نفس جانفزای صبح
جان می شود دومغزه ز آب و هوای صبح.صائب ( از آنندراج ).کردم به درخت نعت پیوند
از فکر دومغزه مصرعی چند.واله هروی ( از آنندراج ).و رجوع به دومغزی شود.

فرهنگ فارسی

با دو مغز .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم