تکمیل دادن

لغت نامه دهخدا

تکمیل دادن. [ ت َ دَ ] ( مص مرکب ) کامل کردن. کمال دادن. به حد تمامی و نیکویی رسانیدن :
سایه ای کز مدد مد سوادش داده ست
دست کحال قضا دیده ٔدین را تکمیل.انوری.رجوع به تکمیل شود.

فرهنگ فارسی

کامل کردن کمال دادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم