تجنیس خط

لغت نامه دهخدا

تجنیس خط. [ ت َ س ِ خ َطط / خ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) این صنعت را مضارعه و مشاکله نیز خوانند و این چنان باشد که دو لفظ آورده باشد که در خط متشابه یکدیگر باشند و در نطق مخالف ، مثالش از قرآن :وَ هُم یَحسبون َ اَنهم یُحسنون َ صُنْعاً . دیگر: وَالذی هُوَ یُطعمنی وَ یَسقین. وَ اِذا مَرضْت ُ فَهوَ یَشفین . دیگر از کلام نبوی : اِیّاکم ْ وَالمُشارةَ فَانَّها تُمیت الْغُرَّةَ وَ تُحْیی الْعُرَّة. و در کتاب شهاب این خبر چنین است : اِیّاکم و مشارَةَالناس ِ فانَّها تدفِن الغرةَ و تُظهِرُ العُرةَ. و دیگر پیغامبر گوید: علیک بالیأس مِن النّاس ِ. و از سخن امیرالمؤمنین علی قال فی الجراد: کُله ُ و کُلّه ُ. و از سخن فصحا و بغایت نیکو است و بعضی با امیرالمؤمنین نسبت میکنند: غَرک َ عِزک َ فصارَ قصارُ ذلک ذُلّک َ فَاخش فاحِش َ فِعْلک فَعلَّک َ تُهدا بهذا. و دیگر من گویم : رُب َّ رَب ِّ غِنی غَبی سَرَّتْه ُ شِرَّتُه ُ فَجاءَه ُ فُجاءَةً بَعدَ بُعدِ عِشرتِه ِ عُسرته ُ. دیگر: نِعم النسب ُ النشب ُ. دیگر: المجالِس ُ اَحلاها اَخلاها. دیگر: کل مَلهوف اِلیه ِ فَرارُه ُ وَ لدَیه ِ قَرارُه.
پارسی : شب تاریک و راه باریک.
شعر تازی : نصربن الحسن گوید:
یا حُسن َ دار تَعفت و طیب تلک المغانی
کأنَّها هُن َّ لفظ و ما لها مِن معانی.
مراست :
به عادَ اَعْلام ُالعلوم ِ عوالیا
و اصبح اَثْمان ُالثناء غَوالیا.
دیگر:
لِقطب ِالملوک تَذِل الرقاب
و نحوَ هواه ُ تَمیل ُ النﱡفوس
عواطفه ُ سابغات ُالظلال ْ
وَ اَنعمه ُ سائِغات ُالکؤس ْ.
مثالش از شعر پارسی من گویم :
در خدمت تو اسب معالی بتاختم
وز نعمت تو نرد امانی بباختم.
دیگر:
همان خوشتر که نوشی اندرین مدت می صافی
همان بهتر که پوشی اندرین موسم خز ادکن.
مثال دیگر:
تو مشکین خال و من چنین مسکین حال.( حدایق السحر چ اقبال صص 10 - 12 ).و رجوع به المعجم چ مدرس رضوی چ 1314 هَ. ش. ص 255 شود. و صاحب آنندراج آرد: نوع هفتم [ از انواع تجنیس ]، تجنیس خط، الفاظی در کلام آرند که در کتابت مانند باشند و در تلفظ متغایر:
خوبان که گرد لب خط مشکین کشیده اند
خط بر حیات عاشق مسکین کشیده اند.
مراد مشکین بشین معجمه و مسکین بسین مهمله است. مثال تجنیس خط در نثر: پوشیده و پوسیده و نوشیده و جامه و خامه... ( آنندراج ). صاحب آنندراج علاوه بر اینکه تجنیس خط را نوع هفتم از انواع تجنیس قرار داده در نوع سوم نیز نظیر همین تعریف را آورده و بی آنکه نامی برای آن ذکر کند گوید: نوع سوم متحدالکتابة و متخالف النقاط و الحرکات. مثال ابراهیم حسین نصیری :

فرهنگ فارسی

این صنعت را مضارعه و مشاکله نیز خوانند و این چنان باشد که دو لفظ آورده باشد که در خط متشابه یکدیگر باشند و در نطق مخالف
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال انگلیسی فال انگلیسی فال پی ام سی فال پی ام سی