اهیانه

لغت نامه دهخدا

( آهیانه ) آهیانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) استخوان بالای مغز از کاسه سر. قحف. || صاحب جهانگیری گوید در بعض فرهنگها به معنی کاسه سر [ جمجمه ] و شقیقه نیز آمده است. || کام. فک اعلی یعنی آنجای که بحلقوم نزدیک و به عربی حنک باشد. ( برهان ). || عظم مصفات : القحف ؛ بر آهیانه زدن. ( تاج المصادر بیهقی ). آنجای از سر کودک که می جنبد. ( مؤید الفضلاء ). یافوخ.
اهیانه. [ اَهَْ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) مخفف آهیانه است که شقیقه و کاسه سر و دماغ و حلقوم باشد. ( برهان ) ( انجمن آراء ناصری )( آنندراج ). بمعنی آهیانه یعنی کاسه سر است و در فرهنگ جهانگیری به معنی شقیقه است و در بعضی فرهنگها به معنی نای حلقوم مذکور است. ( شعوری ). کاسه سر و قیل نزدیک حلقوم که آنرا حلقوم نیز گویند به تازیش حنک خوانند. ( شرفنامه منیری ). و رجوع به آهیانه شود.

فرهنگ معین

( آهیانه ) (نِ ) ( اِ. ) ۱ - کاسة سر، جمجمه ۲ - کام ، دهان .

فرهنگ عمید

( آهیانه ) کاسۀ سر، استخوان بالای مغز سر.

فرهنگ فارسی

( آهیانه ) ( اسم ) ۱ - استخوان بالای مغز از کاس. سر قحف . ۲ - کاس. سر جمجمه ۳ - کام ( دهان ) .
اهیانه: کاسه سر، استخوان بالای مغزسر، بعربی عظم قحف میگویند

دانشنامه آزاد فارسی

آهیانه. آهیانِه (parietal)
یکی از استخوان های تشکیل دهندۀ جمجمه، در بالا و طرفین کاسۀ سر. بخشی از مغز که در مجاورت این استخوان است، لوب آهیانه اینامیده می شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم