اف کردن

لغت نامه دهخدا

اف کردن. [ اُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تأفیف. ( تاج المصادر بیهقی ). اظهار کراهت کردن. اف گفتن :
در آینه دولت تا زنگ پذیر است
در دهر کرا زهره اف کردن و آهست.سوزنی.

فرهنگ فارسی

اظهار کراهت کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم