دانشنامه اسلامی
شناخت های اخلاقی و حقوقی که گاهی به نام معرفت های ارزشی نامیده می شوند دارای ویژگی هایی هستند که می توان آنها را به دو دسته کلی تقسیم کرد یک دسته ویژگی های مربوط به مفاهیم تصوری خاصی است که عبارات اخلاقی و حقوقی از آنها تشکیل می یابند و دسته دیگر مربوط به شکل و هیئت عبارات ارزشی است یعنی معرفت های اخلاقی و حقوقی را به دو شکل می توان بیان کرد یکی شکل انشائی و امر و نهی چنانکه در آیات قرآن کریم فراوان دیده می شود و دیگری شکل خبری و به صورت قضیه منطقی که دارای موضوع و محمول یا مقدم و تالی است چنانکه در موارد دیگری در آیات و روایات بکار رفته است. می دانیم که عبارت انشائی از قبیل قضایا و قابل صدق و کذب نیست و درباره آن نمی توان سؤال کرد که آیا عبارت انشائی راست است یا دروغ و اگر چنین سؤالی بشود باید پاسخ داد که نه این است و نه آن و فقط انشاء است بلی درباره امر و نهی می توان گفت که بالالتزام دلالت بر مطلوبیت متعلق امر برای امر کننده و مبغوضیت متعلق نهی برای نهی کننده دارد و به لحاظ همین دلالت التزامی می توان صدق و کذبی برای آنها در نظر گرفت یعنی اگر متعلق امر واقعا مطلوب امر کننده و متعلق نهی واقعا مبغوض نهی کننده باشد عبارت انشائی به حسب این دلالت التزامی صادق و در غیر این صورت کاذب خواهد بود. بعضی از اندیشمندان غربی پنداشته اند که قوام قواعد اخلاقی و حقوقی به امر و نهی و الزام و تحذیر است و به عبارت دیگر ماهیت آنها ماهیت انشائی است و از این جهت شناخت های اخلاقی و حقوقی را قابل صدق و کذب نمی دانند و طبعا معتقدند که ملاکی هم برای صدق و کذب آنها نمی توان در نظر گرفت و معیاری هم برای بازشناسی حقیقت و خطای آنها نمی توان ارائه داد. ولی این پنداری نادرست است و بدون شک قواعد اخلاقی و حقوقی را در شکل قضایای منطقی و عبارات اخباری هم می توان بیان کرد بدون اینکه متضمن معنای انشائی باشند و در واقع ریختن شناخت های اخلاقی و حقوقی در قالب عبارات انشائی یا نوعی تفنن ذهنی است و یا برای تامین اهداف تربیتی خاصی انجام می گیرد
ملاک صدق و کذب در قضایای ارزشی
قضایای اخلاقی و حقوقی به دو صورت بیان می شود صورت اول برای حکایت از ثبوت قاعده خاصی در نظام ویژه ای است چنانکه گفته می شود دروغ گفتن برای اصلاح ذات البین در اسلام جایز است یا بریدن دست دزد در اسلام واجب است و هنگامی که فقیه یا حقوقدان مسلمانی بخواهد چنین احکامی را بیان کند نیازی به ذکر نظام اخلاقی یا حقوقی اسلام ندارد و از این روی معمولا قید در اسلام در کلام نمی آید. ملاک صدق و کذب در چنین قضایایی مطابقت و عدم مطابقت آنها با مدارک و منابع اخلاقی و حقوقی است و راه شناختن آنها هم مراجعه به منابع مربوط به نظام معین است و مثلا راه شناختن قواعد اخلاقی و حقوقی اسلام مراجعه به کتاب و سنت می باشد. صورت دوم برای حکایت از ثبوت واقعی و نفس الامری مفاد آنها است صرف نظر از اینکه در نظام ارزشی خاصی معتبر شمرده شده یا جامعه ای آن را پذیرفته باشد چنانکه درباره اصول کلی اخلاق و حقوق و از جمله حقوق فطری گفته می شود مانند این قضایای اخلاقی خوب است و به هیچ انسانی نباید ظلم کرد و مانند این قضایای حقوقی هر انسانی حق حیات دارد و هیچ انسانی را به ناحق نباید کشت. در اینجا است که نظریات مختلفی داده شد و مخصوصا در فلسفه های اخلاق و حقوق غربی معرکه آرائی بپا شده است.
بررسی معروف ترین نظریات
معروفترین نظریاتی که در این باره اظهار شده بدین شرح است:
← نظریه فلاسفه اخلاق غرب
...