عکس انداختن

لغت نامه دهخدا

عکس انداختن. [ ع َ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) منعکس شدن. انعکاس یافتن. پرتو افکندن. || عکس برداشتن. ( فرهنگ فارسی معین ). عکس گرفتن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - منعکس شدن انعکاس یافتن پرتو افکندن . ۲ - عکس برداشتن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم