لغت نامه دهخدا
علی کندی. [ ع َ ی ِ ک ِ ] ( اِخ ) ابن ثروان بن حسن کندی. مکنی به ابوالحسن. وی پسر عم تاج الدین ابی الیمن زیدبن حسن کندی است و عماد او را در «خریدة» ذکر کرده و اصل او را از خابور دانسته است. او در دمشق به کثرت فضل و دانش و نیکی شعر مشهور بود و پس از سال 565 هَ. ق. درگذشت. ( از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 105 ).
علی کندی. [ ع َ ی ِ ک ِ ] ( اِخ )ابن عبدالرحیم بن محمد کندی. آل باکثیر. فقیه و شاعراز اهالی حضرموت بود. و در سال 1081 هَ. ق. در شهرتریس از شهرهای حضرموت متولد شد و در سال 1145 هَ.ق. در همانجا درگذشت. او راست : 1- بدیعیة و شرح آن.2- الدلیل القویم لاهل تریم. ( از معجم المؤلفین ).
علی کندی.[ ع َ ی ِ ک ِ ] ( اِخ ) ابن مجاهدبن مسلم بن رفیع کابلی رازی کندی. مکنی به ابومجاهد. رجوع به کابلی ( ابومجاهد علی بن... ) و به علی ( ابن مجاهدبن مسلم... ) شود.
علی کندی. [ ع َ ی ِ ک ِ ] ( اِخ ) ابن مظفربن ابراهیم ( یا هدیة )بن عمربن یزید اسکندرانی وداعی دمشقی. متوفی در716 هَ. ق. رجوع به علاءالدین ( ابن مظفر... ) شود.
علی کندی. [ ع َ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق ، بخش قره آغاج ، شهرستان مراغه. دارای 116 تن سکنه. آب آن از چشمه سارها تأمین می شود. و محصول آن غلات و نخود و بزرک است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
علی کندی. [ ع َ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه. این ده مشهور به علوکندی است. رجوع به علوکندی شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).