عفنی

لغت نامه دهخدا

عفنی.[ ع َ ف ِ ] ( حامص ) عفن بودن. گنده بودن :
خصم نخستین قدری زهر ساخت
کز عفنی سنگ سیه را گداخت.نظامی.
عفنی. [ ع َ ] ( اِخ ) ( به معنی متعفن ) شهری است در حدود بن یامین که همان جفنه یوسیفوس است و همان جفنه حالیه باشد. ( قاموس کتاب مقدس ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم