درود گفتن
درود گفتن. [ دُ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) درود کردن. خداحافظ کردن. وداع کردن. ( ناظم الاطباء ). تصلیة. ( از منتهی الارب ). || درود دادن. سلام کردن. دعای خیر گفتن. آفرین و تحیت گفتن :
سوی طالقان آمد و مرورود
سپهرش همی داد گفتی درود.فردوسی.همی خورد هرکس به آوای رود
همی گفت هرکس به شادی درود.فردوسی.آمد از اورنگ بزرگی فرود
دست به گل درزد و گفتش درود.میرخسرو ( از آنندراج ).
درود کردن خداحافظ کردن درود دادن