لغت نامه دهخدا
اعقاد. [اَ ] ( ع اِ ) ج ِ عَقد، بمعنی پذرفتاری و پیمان و رای و فکر و شتر نر قوی پشت و مرد بسته زبان و طاق بنا. ( منتهی الارب ). ج ِ عَقد، بمعنای پایه بنا و شتر نر قوی پشت. ( از اقرب الموارد ). ج ِ عَقد. ( ناظم الاطباء ). عُقود. ( اقرب الموارد ). و رجوع به عَقد و عقود شود.