لغت نامه دهخدا
مخیف. [ م َ ] ( ع ص ) ( از «خ وف » ) حائط مخیف، دیوار که بترسند ازافتادن وی بر مردم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دیواری که از افتادن وی باید ترسید. ( ناظم الاطباء ).
مخیف. [ م ُ خ َی ْ ی ِ ] ( ع ص ) ( از «خ وف » ) ترساننده و کسی که گرداند چیزی را به حالی که می ترسند از وی مردم. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). هولناک و ترسناک و کسی که ترسناک می گرداند. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تخویف شود.