لغت نامه دهخدا
اثلة. [ اَ ل َ ] ( اِخ ) موضعی است قرب مدینه در شعر قیس بن الخطیم :
واﷲ ذی المسجد الحرام و ما
جُلِّل َ من یمنة لها خُنُف
اِنّی لاهواک غیر ذی کذب
قد شَف منّی الاحشاءُ و الشَّغف
بل لیت أهلی و اهل أثْلةَ فی
دار قریب بحیث نختلف.
در تفسیر آن چنین گفته اند و ظاهر آن است که اسم زنی است. ( معجم البلدان ). || قریه ای است در جانب غربی بغداد بفاصله یک فرسنگ. ( معجم البلدان ) ( مراصد ). || موضعی است در بلاد هذیل.
اثله. [ اَ ل َ ] ( ع اِ ) رجوع به اَثلَة شود.