لغت نامه دهخدا متقسم. [ م ُ ت َ ق َس ْ س ِ ]( ع ص ) پراکنده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). پراکنده و پراکنده شده. ( ناظم الاطباء ).- متقسم خاطر ؛ پریشان فکر. پراکنده دل : بدین آواز متقسم خاطر نمی باید شد.( کلیله و دمنه ).|| پراکنده کننده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). و رجوع به تقسم شود.