فیروزه رنگ

لغت نامه دهخدا

فیروزه رنگ. [ زَ / زِ رَ] ( ص مرکب ) پیروزه رنگ. ( فرهنگ فارسی معین ). به رنگ فیروزه. فیروزه فام. آبی یا سبز یا کبود :
همه جامه ها کرد فیروزه رنگ
دو چشمان پر از خون و رخ باده رنگ.فردوسی.مرکز این گنبد فیروزه رنگ
بر تو فراخ است و بر اندیشه تنگ.نظامی.گاه بدین حقه فیروزه رنگ
مهره یکی ده بدرآرد ز چنگ.نظامی.گل لعل در شاخ فیروزه رنگ.سعدی ( بوستان ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم