عود سوزی

لغت نامه دهخدا

عودسوزی. ( حامص مرکب ) سوزاندن عود. بر آتش نهادن عود تا بوی خوش دهد. عود سوختن. رجوع به عود سوختن شود :
ز دلها کرده در مجمرفروزی
به وقت عودسازی عودسوزی.نظامی.- عودسوزی کردن ؛ سوزاندن عود :
تا شب آنجا نشاط و بازی کرد
عودسوزی و عطرسازی کرد.نظامی.

فرهنگ فارسی

سوزاندن عود بر آتش نهادن عود تا بوی خوش دهد عود سوختن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال اوراکل فال اوراکل فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال ای چینگ فال ای چینگ