سمینه

لغت نامه دهخدا

( سمینة ) سمینة. [ س َ ن ] ( ع ص ) ارض سمینة؛ زمین گردناک که سنگ در آن باشد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
سمینه. [ س َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) پارچه باریک رقیق و تنک. ( آنندراج ) ( برهان ). نام جامه ای که باریک و نازک باشد. ( غیاث ).

فرهنگ اسم ها

اسم: سمینه (دختر) (عربی) (تلفظ: samine) (فارسی: سَمینه) (انگلیسی: samineh)
معنی: مؤنث سمین، چاق، فربه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال کارت فال کارت فال ابجد فال ابجد فال فنجان فال فنجان