سرادار

لغت نامه دهخدا

سرادار. [ س َ ] ( نف مرکب ، اِ مرکب ) در زبان کنونی «سرای دار» ( از: سرای + دار ( دارنده ) ) به خادم منازل بزرگ و مؤسسات اطلاق میشود. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). کسی را گویند که خدمت دارالشفا کند و به احوال بیماران بپردازد. ( برهان ). خدمتکار بیمارستان. ( ناظم الاطباء ). اسباب دارالشفا :
از آن دیوانه ناکرده زنجیر
سراداران بسی خوردند تشویر.حکیم نزاری.|| در این زمان شخصی را میگویند که خدمت کاروانسرا میکند. ( برهان ). خدمتکار کاروانسرا. ( ناظم الاطباء ). خادم مهمانخانه : و مرسومات حراس و وظایف سقا و سرقفلی سرادار. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 56 ).

فرهنگ عمید

نگهبان سرا، دربان.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه نگهبانی سرای ( قلعه بیمارستان کاروانسرا و خانه ) کند دربان .
در زبان کنونی بخادم منازل بزرگ و موسسات اطلاق میشود . یا خدمتکار کاروانسرا خادم مهمانخانه .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم