سر براه

لغت نامه دهخدا

سربراه. [ س َ ب ِ ] ( ص مرکب ) کنایه از سرانجام دهنده کار. ( آنندراج ). مطیع و فرمانبردار. حرف شنو. || شخصی سربراه ؛ که هیچیک اعمال زشت را ندارد. ( یادداشت مؤلف ): آدمی سربراه. پسری سربراه.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - مطیع فرمانبردار . ۲ - جدی وظیفه شناس .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم