ستاره باران

لغت نامه دهخدا

ستاره باران. [ س ِ رَ / رِ ] ( نف مرکب ) پرستاره. در بیت زیر مجازاً، پرگل :
از شاخ شکوفه ریز گویی
کرده ست فلک ستاره باران.خاقانی.

فرهنگ عمید

۱. فروریختن چیزی از جایی به شکل فرو ریختن ستارگان: از شاخ شکوفه ریز گویی / کرده ست فلک ستاره باران (خاقانی: ۳۴۵ ).
۲. (صفت ) پُرستاره.

فرهنگ فارسی

پر ستاره
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال تماس فال تماس فال لنورماند فال لنورماند فال کارت فال کارت