زیبا کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نیکو و جمیل و آراسته و مطلوب کردن : ور ز دیده آب بارد بر رخ من گو ببار نوبهاران آب باران باغ را زیبا کند.منوچهری. || در بیت زیر ظاهراً بمعنی تمام و یکسره کردن آمده است : هرکه او مجروح گردد یک ره از نیش پلنگ موش گرد آید بر او تا کار او زیبا کند.منوچهری.