روشن جبین

لغت نامه دهخدا

روشن جبین. [ رَ / رُ ش َ ج َ ] ( ص مرکب ) آنکه جبین او روشن است. گشاده روی :
جبهه او را گشایشهایی از چین غضب
موج صیقل می کند روشن جبین آیینه را.صائب ( از آنندراج ).باد ز عدل شه روشن جبین
روی زمین غیرت خلد برین.؟ ( از حبیب السیر ).

فرهنگ فارسی

آنکه جبین او روشن است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال اعداد فال اعداد فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال چوب فال چوب