خود حسابی

لغت نامه دهخدا

خودحسابی. [ خوَدْ / خُدْ ح ِ ] ( حامص مرکب ) انصاف. درست حسابی. || رسیدگی به اعمال و افعال خود :
چنان کشید ملامت ز قدردانی خویش
که خودحسابی تأثیر خودپسندی شد.تأثیر ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

انصاف درست حسابی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال عشقی فال عشقی فال قهوه فال قهوه فال نوستراداموس فال نوستراداموس