خوب کار

لغت نامه دهخدا

خوب کار. ( ص مرکب ) نکوکار. نیک کردار. نکورفتار :
همیشه تا نبود خوب کار چون بدکار
چنان کجا نبود نیکخواه چون بدخواه...فرخی.آن خدای خوب کار بردبار
هدیه ها را می دهد در انتظار.مولوی.خوب کاران او چو کشت کنند
گاو در خرمن بهشت کنند.اوحدی.

فرهنگ فارسی

نکو کار نیک کردار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم